جوک های سونیکی

 

هرکی نمی خواد بخنده به ادامه ی مطلب مراجعه نکند

1-از خاطرات سیلور:

دیروز می خواستم از اگمن تست هوش بگیرم!

برای همین ازش پرسیدم:

اگمن جونم!اگی نازنینم تو میدونی اگه ادیسون برق رو اختراع نمی کرد چه اتفاقی می افتاد؟!

اگمن:

خوب معلومه دیگه!باید تو تاریکی تلویزیون نگاه میکردیم!

2-یه روز ایمی میره سراغ بوته شلغمی که ماه پیش کاشته بود،می بینه هیچی نداده!

یه دفعه با فریاد به سونیک می گه:چرا این بوته ی شلغم شلغم نداده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

سونیک:

برای این که بوته ی هلو هست!!

3-بعد از یه چند تا شکست بد جور اگمن از سونیک،اگمن می ره سراغ یه کار دیگه!

بعد از چند سال سونیک یه دفعه اگمن رو می بینه که کارتون خواب شده!

ازش می پرسه:چی شد که ور شکست شدی اگمن؟؟؟

اگمن با احساس میگه:بادکنک می فروختم به شرط چاقـــــو!!

4-یه روز چیز می ره خرید کنه،تا به مغازه می رسه اسم کدو یادش می ره!

به فروشنده میگه:دولابی خانواده دالی؟

ترجمه:

گلابی خانواده داری؟

5-درد دل های اسپیو با شدو!

اسپیو:

شدو تو می دونی چرا ویکتور و چارمی نمی تونن با هم بخوابن؟

شدو:

نه!چرا؟

اسپیو:

برای این که تا صبح دعوا می کنن کی وسط بخوابه!

6-یه روز ویکتور و چارمی داشتن با هم راه می رفتن،یه دفعه ویکتور با احساس میگه:چارمی،به نظرت اگه این درخت بلوط می تونست با من حرف بزنه،چی می گفت؟

چارمی:

میگفت من کاجم احمق!

7-یه روز استوروم می ره کنار دریا،عینک دودیشو می زنه و میگه:

وایییییییییییییییییی!چه قدر نوشابه ســــــــیـــــــاه!

8-از اگمن می پرسن:

علت این که سر شما طاس شد چیه؟

اگمن:

باد!

-باد؟

-اره!باد!اخه باد کلاه گیسم رو برد!

9-پنی میره خرید و چشمش به یه لباس می افته و از فروشنده می پرسه:

این لباس چند تومان هست؟

فروشنده:

10000تومان!

پنی:

واییییی!

این یکی چند تومان؟

فروشنده:

این یکی دو تا واییییی!

10-یه روزکیریم به مامانش می گه:می شه ده هزار تومان بهم بدی؟

مادر کیریم:

چی؟نه هزار؟هشت هزار رو می خوایی چی کار؟تو هفت هزارهم زیادته چه برسه به شش هزار!بابام به من پنج هزار نداده که من به تو چهار هزار تومان بدم.حالا سه هزار رو می خوای چی کار کنی؟دوهزار کافیه؟

بیا این هزاری رو بگیر.

کیریم میره می شماره می بینه پانصد تومنه!!

11-اگمن می ره دم در خونه ی سونیک اینا می گه:سونیک جونم تو که خیلی پسر خوبی هستی اون زمرد رو رد کن بیاد!

یه دفعه حبه ی انگور در رو باز می کنه و میگه:

ببخشیدا ولی رفتن!

بعدشم ما الان داشتیم با اقا گرگه بازی میکردیم زمردم نداریم لطفا مزاحم نشید و پس از شمیدن صدای بـــــــــــــــوق بـــــوقیه پیغام خود را بگذارید!

با تشکر سرکاری وبلاگ دنیای ابی سونیکـــــــــــ!

12-یه روز سونیک بی هوا وارد اتاق شدو میشه بعدشم خفه شد!!!

13- یه روز شدو داشت می رفت بیرون و گفت:

خدا حافظ سونیک!

سونیک:

خدا حافظ بعدا می بینمت!

شدو:

پ ن پ می خواستی منو قبلا ببینی!

14-شدو از راه رفتن خسته میشه،می دود.

15-مگس اومده نشسته روی برنج،سیلور به بلیز میگه:مگس.

بلیز:یعنی بکشمش؟

سیلور:

پ ن پ زشته برنج خالی جلوشه براش خورشتم بریز!

16-شدو میاد توی اتاق و از سیلور می پرسه:سونیک نیستش؟

سیلور:

پ ن پ هست،افتاده پشت کمد خط کش بزن بیاد بالا!

17-جت حواسش نبود خورد توی دیوار.

ویو:

ندیدیش؟

جت:

پ  ن  پ دارکوبم می خوام با منقارم یه سوراخ تو دیوار باز کنم برم توش.

18-شیشه رفته توی دست سونیک،به شدو میگه:درش بیار!

شدو:شیشه رو؟

سونیک:

پ ن پ ادای منو.

19-و این هم تا حالا دقت کردید میلیز:

تا حا لا دقت کردید قبلا هرچی موبایل کوچیک تر بود با کلاس تر بود،اما الان هر چی بزرگتر باشه!!

20-از خاطرات اگمن:

پدر بزرگم فقط یه بار در طول شبانه روز بهم میگه مهندس.اونم اخر شباست که صدام میزنه:

مهندس بیا اشغالا رو بذار دم در!

21-ویکتور:

کاربردی ترین چیزی که من از کتاب علوم مدرسه یاد گرفتم این بود که وقتی در ترشی یا مربا باز نمیشه،بگیرمش زیر اب گرم!!!

22-و این هم از پیغام گیر تلفن چیز:

سلام از من،سلام از تو،سلام از او،سلام از ایشان،سلام از همه ی مردم جهان!

لطفا پس از شنید صدای سلام من پیغام خود را بگذارید:

سلام از صدای من

واین هم چون قسمت اخره:

23-یه روز لی لی می ره خرید،اسم کیوی یادش میره!به فروشنده میگه:ببخشید تخم مرغ مو دار دارید؟!

24-شدو و امگا با هم میرن غار،امگا یه خفاش نشون می ده و میگه:خفاشه؟

شدو: پ ن پ رژه بند و بساطشو اورده توی غار از دست این اگمن!

25- شروع برنامه ی تلویزیونی اگمن:

سلام!من دکتر خداحافظ هستم و میخوام درباره ی چیزای دکتری حرف بزنم!